تعبیر شعر
تعبیر شعر

تعبیر شعر

شبى دلم لرزون و حیرون

منتظر بهار بود

بهار آمد گفت چرا پکرى؟

گفتم منتظرت بودم خوش آمدى

گفتش بخاطر این نیستى پکر!

گفتم تو نمى دونى که زمانى که میرى تا زمانى که بیاى ما چقدر در انتظاریم؛و او هیچ نگفت و سکوت کرد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد